غسل احرام؛ شستشوى گناهان
معناى غسل کردن در حال احرام ـ گرچه مستحب مىباشد ـ این است که: «خدایا! من آن گناهان را شستشو کردم.»
در واقع سه کار باید انجام شود:
1ـ دیگر گناه نمىکنم.
2ـ تصمیم گرفتهام که براى همیشه مطیع باشم.
3ـ گناهان گذشته را شستشو و جبران مىکنم.
انسان یک وقت لباس چرکین و کهنه را، که مدتى است پوشیده، از بدن بیرون مىآورد و لباس نو و پاکیزهاى مىپوشد که در اینجا دو کار انجام داده است. ولیکن اگر بدن را تطهیر کرد و شستشو داد، کار سوم را انجام داده است. در حج نیز مطلب چنین است که فرمودهاند: لباس کهنه و دوخته؛ یعنى لباس معصیت را از تن درآورید و قبل از آن که لباس احرام را بپوشید، غسل کنید ـ که مستحب است ـ و گناهان گذشته را با آب توبه شستشو نمایید؛ یعنى خدایا! من دیگر گناه نمىکنم، بلکه حتى گناهان گذشته را نیز مىخواهم شستشو نمایم. مهم این نیست که انسان از این به بعد گناه نکند بلکه مهم آن است که گناهان گذشته را هم ترمیم کند و اثر غسل همان ترمیم است.
سرّ غسل کردن آن است که یعنى خدایا من همه آن معاصى و گناهان را در پاى توبه تو ریختم و اینک با بدن پاک و قلب پاک، جامه پاک به نام جامه طاعت در بر مىکنم.
هر انسانى که مستطیع مىشود و به مکه مىرود چنین نیست که به آن اسرار آشنا باشد، تنها کسانى که از مخزن حکم با خبر باشند، از سرّ حکم آگاهند و به آن سرّ مىرسند.
بدیهى است روایت مُرسَلى که از امام سجاد (سلام الله علیه) نقل کردیم که حضرت به شبلى فرمود:
«... تو به میقات نرفتهاى، احرام نبستهاى و ...»، لسانِ نفى «کمال» است، نه نفى «صحّت»، پس اگر کسى به اسرار حج آشنا نباشد و حج برود، حج کاملى انجام نداده است.
ممکن است صحیح باشد و قضا هم نداشته باشد و در ظاهر، ذمّهاش برئ شده باشد، اما روحش تعالى پیدا نکرده است؛ چرا که به اسرار آگاه نبوده و در هنگام عمل اسرار را قصد نکرده است.
امام سجّـاد (علیه السـلام) به گوشـهاى از اسرار اشـاره نمـوده و بیـان فرمودند:
شما وقتى در میقات تنظیف مىکنید؛ در حقیقت خود را از ریا و نفاق تطهیر مىنمایید. طاهر نمودن بدن، الگو و نمونهاى است از تطهیر دل و قلب از ریا و نفاق.
آنگاه که احرام مىبند
ید، هر آنچه را که خداوند متعال بر شما حرام کرده است، شما هم بر خود حرام مىکنید و متعهد مىشوید که در مرز حرام راه نروید.
برگرفته از کتاب عرفان حج، آیةالله جوادی آملی .